هانی بیر یار وفادار منه یار اولسون... گوزه لیم سئویرم سنی...
درباره من
بنام تنها پناه آشفتگان دیار سرنوشت.
بیاد او که علت زیستن است و غایت رفتن الهه دل است و هم دیده و به یاد یار که هم یاد است و هم یادگار.
سلام ای تنها بهونه واسه نفس کشیدن، هنوزم پر میکشه دل برای به تو رسیدن.
روزی که اولین بار نگاه آتشین عشق تو را دیدم ناگهان نگاه تو را مانند شراب گوارا نوشیدم.
دوغما گونون موبارک٬ آی منه مهریبان یار
قوربان اولوم من سنه٬ گوزلری جان آلان یار
شمعیوه پروانه یم٬ عشقیوه دیوانه یم
ایسته ییرم چوخ سنی٬ درده منی سالان یار.
خداوندا مرا بی یار مگذار، شبم بی مه کن اما تار مگذار، بگیر از من فروغ دیده ام را، ولی در حسرت دیدار مگذار.
این وبلاگ رو تقدیم میکنم به کسی که دوستش دارم...
امیدوارم از این وبلاگ خوشتون بیاد.
Only for your sake!
ادامه...
دلتنگی ؟ فقط میشه فراموشش کرد و تا زمانی که فراموش نشده هر لحظه و هرجا دلتنگی زاییده تجسم خاطرات بودنش خواهد بود دلتنگی همراه همیشگی با امید برات آرزوست سال خوبی داشته باشی س ا ج د
دلتنگی ؟
فقط میشه فراموشش کرد و تا زمانی که فراموش نشده هر لحظه و هرجا دلتنگی زاییده تجسم خاطرات بودنش خواهد بود
دلتنگی همراه همیشگی با امید برات آرزوست
سال خوبی داشته باشی
س ا ج د
ممنون از اینکه به بلاگم سر زدید.
پرتال عمران ومعماری اورمیه
http://www.urmucivil.blogfa.com
به حضورتان معرفی می گردد
به امید همکاری بیشتر
با سپاس فراوان
فقط کاش تو این وبلاگتون هم از اشعارترکی استفاده کنین.خیلی زیبا میشه
چشم
اگه بتونم اشعار ترکی هم میذارم.
وقتی که بچه ها مون
کت مونو میپوشه
کفشا مونو میپوشه
مثل بزرگا راه میره
همه خنده ش میگیره
اونم خنده ش میگیره.
وقتی یکی رو چهره ش
خط و خالای گلی و زرد و سفید میذاره
با یه کلاه شیپوری ، رو سرش
ادا و شکلک میاره
همه خنده ش میگیره
اونم خنده ش میگیره.
وقتی می بینیم که یکی
ساده دل و بی سواد
روزنامه و کتابو بر عکس میگیره تو دستاش
ادای عالما رو در میاره
همه خنده ش میگیره
اونم خنده ش میگیره.
اما اگه به فرعون
یا به شاه
و هر کسی مثل اون
بگین که از تخت سرخ
پایین بیاد
یه جا بشینیم زمین
داد میزنه
جلادو زود میخونه
که زندگی و مرگ
بدست منه
یکی رو گردن میزنه
یکی رو هم می بخشه
همه گریه ش میگیره
اون وقته که
اونم خنده ش میگیره.
اگه به آدمایی
که همۀ هستی رو
تو کتابی مینویسن
با کبرو فخرو نخوت
تو دستشون میگیرن
بگین که زندگی و هستی خیلی
بزرگتر و قشنگتر از این چیزاست
بعضیاشون
کتابای دیگه ای رو
وعده میدن بنویسن
وقتی که علم بشر
بیشتر و بیشتر میشه
بعضیا هم قیاسایی میسازن
صغرا و کبرا رو می چینن رو هم
پله پله میرن تا عرش خدا
از اون جاها فتواهایی میارن
حکم خودو حکم خدا میخونن.
اگه به این رمالا
بگین کتاب آفرینشو
خود خدا نوشته
رو برگا ، رو سنگا ، روی دلا نوشته
آسمون وریسمونو بهم نبافین
خودتونو جای خدا نذارین
چنون چماق تکفیر
توی سرت میکوبن
که زیر پای جلاد
میافتی و خونت مباح و جاری خاک میشه
اونوقته که
همه گریه ش میگیره
اونم خنده ش میگیره.
کی میشه که
اشکامونو پاک کنیم
بازم همه بخندیم؟
.............................
مهمونم باشین شاد میشیم
با سلام و تبریک سال نو!
استفاده از اشعار ناقابل بنده کاملا آزاد می باشد.
در ضمن من لینکتان میکنم تا از مطالب زیبایتان استفاده کنم.
موفق و پیروز باشید.
سپاس از لطفتون