دریای جان

هانی بیر یار وفادار منه یار اولسون... گوزه لیم سئویرم سنی...

دریای جان

هانی بیر یار وفادار منه یار اولسون... گوزه لیم سئویرم سنی...

لازم است گاهی...

  

 لازم است گاهی از خانه بیرون بیایی و خوب فکر کنی٬ ببینی باز هم میخواهی به آن خانه برگردی یا نه؟ 

 

لازم است گاهی از ساختمان اداره بیرون بیایی٬ فکر کنی که چقدر شبیه آرزوهای نوجوانیت است؟ 

 

لازم است گاهی درختی٬ گلی را آب بدهی٬ حیوانی را نوازش کنی٬ غذا بدهی٬ ببینی هنوز از طبیعت چیزی در وجودت هست یا نه؟ 

 

لازم است گاهی پای کامپیوترت نباشی٬ گوگل و ایمیل و سایت و... بی خیال شوی٬ با خانواده ات دور هم بنشینید٬ یا گوش به درد دل رفیقت بدهی و ببینی زندگی فقط همین آهن پاره ی برقی است یا نه؟ 

 

لازم است گاهی بخشی از حقوقت را بدهی به یک انسان محتاج تا ببینی در تقسیم عشق٬ در نهایت٬ تو برنده ای یا بازنده؟ 

 

و بالاخره... 

 

لازم است گاهی از خود بیرون آمده و از فاصله ای دورتر به خودت بنگری و از خود بپرسی که سالها سپری شد تا آن شوم که اکنون هستم! آیا ارزشش را داشت؟