-
فرشته زمینی
یکشنبه 17 بهمن 1389 21:07
دیروز روی آتش راه میرفتی امروز روی آب. تعجبی ندارد که فردا همراه با پرندگان آسمان ها را تسخیر کنی فرشته زمینی!!! باور کن عین٬ شین و قاف جدا از هم که باشند هیچ خاصیتی ندارند! اما در کنار هم٬ معجزه می آفرینند. درست مثل من و تو!!! چگونه اینجا را ترک کنم و به دنبال سرنوشتم بگردم؟! وقتی که در گوشه گوشه این شهر با تو خاطره...
-
محبت
جمعه 15 بهمن 1389 21:42
عمر من چون گذرد، مهر تو آغاز شود گل مریم چو رسد فصل خزان، باز شود هر چه گشتیم در این شهر نبود اهل دلی که بداند غم دلتنگی و تنهایی ما عجبست با وجودت که وجود من بماند تو بگفتن اندرآئی و مرا سخن نماند محبت شیشه ای است شفاف و نازک، شیشه ها را غبارآلود نکنیم و آنها را نشکنیم.
-
خوش به حال آسمون
سهشنبه 5 بهمن 1389 14:12
دست از سر من بردار، کنار تو نمیمونم یه روز میگفتم عاشقم ، اما دیگه نمیتونم تقصیر هیچکس دیگه نیست، قصه ی ما تموم شده حیف همه خاطره ها ، به پای کی حروم شده دروغ میگفتی که، برم٫ از بی کسی دق میکنی اشکاتو باور ندارم، بی خودی هق هق میکنی یادم میفته لحظه ای که دست تو٫ رو شد برام قسم میخوردی پیش من٫ که جز تو عشقی نمیخوام دست...
-
چشم انتظارم
جمعه 17 دی 1389 22:16
وقتی تو رو یادم میاد میمیرم و زنده میشم خوب میدونی که بعد تو عاشق هیچکس نمیشم بعضی شبها یادم میاد یه روز بودی کنار من حالا تو رفتی و شکست این دل بی قرار من حالا تو رفتی، منم چشم انتظارت می مونم تا عمر دارم برای تو شعرهای غمگین میخونم بعضی شبها ستاره ها بهم میگن میاد یه روز دل سیاه و بی کسم، تا اون بیاد به پاش بسوز...
-
و من برگ بودم که باران گرفت
جمعه 10 دی 1389 12:49
وقتی که عاشق چشمانت شدم تازه معنی زیبایی را فهمیدم٫ وقتی که تو را در قلب کوچکم جای دادم آنگاه صدای ضربان قلبم را شنیدم٫ وقتی که دست در دستان گرم تو نهادم آنگاه معنای گرمی زندگی را درک کردم٫ لحظه ها و ثانیه هایی را که با تو سپری می کنم بیشتر پی به معنای زندگی می برم٫ هنگامیکه به یاد تو هستم میفهمم که آرامش چیست و هرگاه...
-
عشق باید زندگی را پر کند
چهارشنبه 1 دی 1389 13:09
بی نشان از عشق یعنی گم شدن گم شدن در وادی سرد حیات رد شدن از کوچه های بی عبور خالی و خاموش عین جامدات بی حضور عشق یعنی بی کسی انتهای فرصت بی دغدغه زندگی اما پر از دلمردگی ترس شیطان و گناه و وسوسه نق زدن از روزگار پرملال لابه لای قفل و زنجیر سکوت دست و پایی بی هدف درجا زدن حظ نبردن از نگاه یک غروب گل ندادن در مه...
-
حساب بعد مرگم با حسین است
سهشنبه 16 آذر 1389 13:22
خواب دیدم خواب اینکه مرده ام خواب دیدم خسته و افسرده ام روی من خروارها از خاک بود وای! قبر من چه وحشتناک بود تا میان گور رفتم دل گرفت قبرکن سنگ لحد را گل گرفت بالش زیر سرم از سنگ بود غرق وحشت، سوت و کور و تنگ بود ناله می کردم و لیکن بی جواب تشنه بودم تشنۀ یک جرعه آب خسته بودم هیچ کس یارم نشد زان میان یک تن خریدارم نشد...
-
همچو شیطان
شنبه 6 آذر 1389 14:06
گفت روزی به من خدای بزرگ نشدی از جهان من خشنود! این همه لطف و نعمتی که مراست چهره ات را به خنده ای نگشود! این هوا، این شکوفه، این خورشید عشق، این گوهر جهان وجود این بشر، این ستاره، این آهو این شب و ماه و آسمان کبود! این همه دیدی و نیاوردی همچو شیطان سری به سجده فرود.
-
محبت
شنبه 15 آبان 1389 13:37
نمی دانم نمی دانم محبت را بر چه کاغذی بنویسم که هرگز پاره نشود بر چه گلی بنویسم که هرگز پرپر نشود بر چه دیواری بنویسم که هرگز پاک نشود بر چه آبی بنویسم که هرگز گل آلود نشود و بر چه قلبی بنویسم که هرگز سنگ نشود... افسوس محبت را بر هیچ چیز نمی توان نوشت.
-
ای غم!
شنبه 8 آبان 1389 17:05
سلام ای غم! سلام ای آشنای چشم گریانم. سلام ای همنشین مهربان دل! سلام ای یار هر روز و شب تنهایی قلبم، سلام ای غم! ببخشایم که راندم من ترا از خانه ی گرمت ببخشایم که آزردم ترا با آتش قهرم ببخشایم که دورت کردم از کاشانه ی خویشت قبولم کن، ببخشایم، پشیمانم کنون سر خورده در پیشت! قبولم کن به درگاهت، قبولم کن! بیا این تو، و...
-
کاش
شنبه 1 آبان 1389 16:57
کاش میشد سرنوشت خویش را از سر نوشت کاش می شد اندکی تاریخ را بهتر نوشت کاش می شد پشت پا زد بر تمام زندگی داستان عمر خود را گونه ای دیگر نوشت . کاش... ای کاش ها نبود...
-
نمیخواهم از زندگی دور باشم!
دوشنبه 26 مهر 1389 13:55
زندگی یعنی نگاه کردن، فهمیدن، درک کردن یعنی دیدن چیزهایی که تو را به سر شوق می آورد یا می گریاندت مثل سکوت که گاه تو را آرام میکند مثل فریاد که گاه تو را از تو دور میکند مثل خشم که گاه تو را از درون آزار میدهد مثل آه که گاه تو را خسته میکند و مثل عشق که میتواند همیشه تو را با تو آشتی دهد! نمیخواهم از زندگی دور باشم...
-
عشق
پنجشنبه 22 مهر 1389 20:50
عشق اقیانوس وسیعی است که دو ساحل رابه یکدیگر پیوند میدهد. زندگی بدون عشق بی معنی است و خوبی بدون عشق غیر ممکن. عشق ساکت است اما اگر حرف بزند از هر صدایی بلندتر خواهد بود. عشق آن است که همه ی خواسته ها را برای او آرزو کنی. عشق گلی است که دو باغبان آن را می پرورانند. عشق گلی است که در زمین اعتماد می روید. عشق یعنی ترس...
-
آخرین جرعه این جام
شنبه 17 مهر 1389 14:49
همه می پرسند: ـ <چیست در زمزمه مبهم آب؟ چیست در همهمه ی دلکش برگ؟ چیست در بازی آن ابر سپید٬ روی این آبی آرام بلند٬ که تو را می برد این گونه به ژرفای خیال چیست در خلوت خاموش کبوترها؟ چیست در کوشش بی حاصل موج؟ چیست در خنده ی جام؟ که تو چندین ساعت مات و مبهوت به آن می نگری!؟> ـ نه به ابر٬ نه به آب٬ نه به برگ نه به...
-
عشق
پنجشنبه 15 مهر 1389 19:46
برای ساختن کشتی آرزوهایت هر چقدر هم که سخت باشد صبر کن! چرا که قایق کاغذی رویاها خیلی زودتر از آنچه فکر میکنی زیر آب خواهد رفت!!! آمدنم به قلب تو را٬ به فال نیک میگیرم. تو نیز عاشقانه به نظاره بنشین میلاد دوباره ام را!!! عشق٬ و تنها عشق آواز هر لحظه تو شد٬ تا بهانه بازگشت من باشد!!!
-
عشق محکوم
شنبه 10 مهر 1389 12:28
میگن هر کی از عشق دوری کنه یه مرده است!!! میگن ترس از عشق ترس از زندگیه!!! میگن زندگی بدون عشق بی معنیه!!! میگن هرکی عشق رو نمیشناسه پس خودش رو نشناخته!!! میگن عشق رو اگه شناختی پس زندگی رو شناختی!!! پس چرا... چرا تو این دنیا جایی برای یه عاشق نیست؟ چرا همه چیز باید از روی قانون باشه؟ پس چرا کسی که عاشق میشه بهش میگن...
-
پاییز عشق
شنبه 3 مهر 1389 13:50
با باران از راه رسید عشق را دوباره در مزرعه خالی قلبم پروراند ناگهان پاییز عشقم از راه رسید آری٫ رفت ولی هنوز قلبم برای اوست... همیشه برای کسی بخند که میدونی بخاطر تو شاد میشه٫ واسه کسی گریه کن که میدونی وقتی غصه داری و اشک میریزی برات اشک میریزه٫ برای کسی غمگین باش که در غمت شریکه و عاشق کسی باش که دوستت داره....
-
کنار پنجره
پنجشنبه 1 مهر 1389 19:12
چطور دلت اومد بری بعد هزار تا خاطره تاوان چی رو من میدم اینجا کنار پنجره چطور دلت اومد بری چطور تونستی بد بشی تو اوج بی کسی چطور تونستی ساده رد بشی چطور دلت میاد با من اینجوری بی مهری کنی شاید همین الان تو هم داری به من فکر میکنی چطور دلت اومد که من اینجوری تنها بمونم رفتی سراغ زندگیت نگفتی شاید نتونم دلم سبک نشد ازت...
-
داستان مداد
شنبه 27 شهریور 1389 17:30
پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت. بالاخره پسرک پرسید: ماجرای کارهای خودمان را مینویسید؟ درباره ی من مینویسید؟ پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخندزنان به نوه اش گفت: درسته درباره تو مینویسم اما مهمتر از نوشته هایم مدادی است که با آن مینویسم. میخواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی. پسرک با تعجب به مداد...
-
شب قدر
یکشنبه 7 شهریور 1389 22:21
یارب چه بسی جرم و گناهم دیدی رسوائی من به رحمتت پوشیدی امید من است و بخشش روز جزا جز درگه تو نیست مرا امیدی امشب شب قدر است و من قدری ندارم بحر دل آلوده ی خود بیقرارم امشب شب قدر است و یک دنیا فقیرم بیمارم و محتاج و در غفلت اسیرم من آمدم با کوله بار، بار زشتم تا رنگ زهرائی بگیرد سرنوشتم ای کاش میمردم شب قدرت نبینم من...
-
دیگه به آخر جاده رسیدم
یکشنبه 7 شهریور 1389 15:10
یه عمری همه ی دنیا رو گشتم به دنبال یه عشق صادقونه یه عشقی که بسازه دل رو از ما بشه تنها چراغ توی خونه یه عمری پی عشق بی هوس دویدم به دنبال یه عشق بی بهونه یه عشقی که بشه مرهم زخمام نشه بدتر نمک رو زخم کهنه تو شبهایی که جای دست پر مهر چیزی به جز یه دنیا اشک ندیدم یکی اومد که دوست داشتن می فهمید منو از اون من خسته جدا...
-
باور نکن تنهایی ات را...
جمعه 5 شهریور 1389 20:05
سلام به دوستای عزیزم که منو هیچ وقت تنها نمیذارن. همه تون رو دوست دارم. در قسمت کامنتها عزیزانی زحمت کشیدند و شعرهایی بسیار زیبا گذاشتند، منم این شعرهای زیبا رو اینجا نوشتم تا همه شما دوستای خوبم بخونیدش و اگه خواستید به وبلاگ این دوستای خوبمون نیز سری بزنید. آدرس وبلاگشون در آخر شعر درج شده است. شاد باشید. سر میکشم...
-
یک زندگی
پنجشنبه 4 شهریور 1389 17:22
یک آواز میتواند لحظهای را برانگیزد یک گل میتواند رویایی را بیدار کند یک درخت میتواند آغازگر جنگلی باشد یک پرنده میتواند پیام آور بهار باشد یک لبخند آغازگر دوستی است یک دست گرفتن ترفیع دهنده روح است یک ستاره میتواند کشتیای را در دریا هدایت کند یک کلمه میتواند هدفی را شکل دهد یک پرتو آفتاب اتاقی را روشن میکند...
-
قفس
شنبه 2 مرداد 1389 13:31
دلم همیشه به شوق تو حال دریا داشت گهی سکوت و گهی اضطراب و غوغا داشت نگاه گرم من از آتش تمنّایت زبان خشک جگرتشنگان صحرا داشت چه جذبه بود در آن چشم های سحرانگیز؟ که از جهان و جهان دوستان مرا واداشت در آن زمان که ستودم تو را به زیبایی دو چشم شوخ تو کی عاشقان رسوا داشت دلم که سوخته اکنون، ز لطف یادش کن به سر ز شوق تو...
-
خیلی عزیزی واسه من
چهارشنبه 23 تیر 1389 13:41
چشم من نگاه نکن دوباره گریه ات می گیره ساده بگم که عشق من باید توی قلبت بمیره فاصله بین من و تو از اینجا تا آسمونهاست خیلی عزیزی واسه من اما زمونه بیوفاست برایه این در به دری تو بهترین گواهمی دروغ نگو که میدونم همیشه چشم به راهمی قسم نخور که روزگار به کام ما دو تا نبود به هر کی عاشقه بگو غم که یکی دوتا نبود بگو تا...
-
مرا ببخش
دوشنبه 21 تیر 1389 15:59
رفتم مرا ببخش و مگو او وفا نداشت راهی بجز گریز برایم نمانده بود این عشق آتشین پر از درد بی امید در وادی گناه و جنونم کشانده بود رفتم که داغ بوسه پر حسرت ترا با اشکهای دیده ز لب شستشو دهم رفتم که نا تمام بمانم در این سرود رفتم که با نگفته بخود آبرو دهم رفتم ‚ مگو ‚ مگو که چرا رفت ‚ ننگ بود عشق من و نیاز تو و سوز و ساز...
-
تنها بهانه زندگیم
دوشنبه 14 تیر 1389 15:47
ای تو تنها بهانه زندگیم نیستی که ببینی چگونه بی تو تنها در غروب دلنواز کوچه باغ عاشقی قدم میزنم و شب بی تو غم آلود است... نیستی که ببینی بر سر قرار پا به پای آن درخت چنار پیر شدم و ابرهای عاشق چشمم در نبود تو بارانی است... نیستی که ببینی گلزار دلم مدتهاست که بیابان شده است و عطشناک عشق توست و نیستی که ببینی لعل لبانم...
-
بی تو
چهارشنبه 9 تیر 1389 21:36
مرگ را حس میکنم و افسوس که نیستی تا باز مرا در آغوش بکشی و با دستان پر مهرت نوازشم کنی، افسوس که نیستی تا با تو از یاد ببرم گریستن را، تا آخرین دم دوستت خواهم داشت . بادگیسوی مرا خواهد ربود درهجوم خلوت یک روزسرد! بی تومیمیرم میان اشکها درغم بیهودگی از سوز درد بی تو بغضی سرد روحم را گرفت خنده هایم در حریر درد م ُ رد...
-
پدر
چهارشنبه 2 تیر 1389 18:36
چقدر دلم برای لبخند شیرینت تنگ شده، لبخندی که حالا فقط از درون قاب میتوانم تماشایش کنم؛ پدر یک زمان در خواب غفلت بودم، در کنار من پدر بی تاب بود، وقتی از خواب گران برخاستم، ناگهان دیدم پدر در خواب بود. گلدانها بعد از تو پریشان شده اند، محتاج نم و شبنم و باران شده اند، از وقتی که به آسمان کوچیدی، گلها همه آفتاب گردان...
-
طاقت ندارم
جمعه 21 خرداد 1389 19:56
خدایا شاهد تنهایی ام باش، بین غم ها تنها ناجی ام باش پر پرواز من دیریست بسته، تو بگشا و در آزادی ام باش اسیر موج های تند خشمم، تو آرام دل دریایی ام باش دل خسته خریداری نداره، تو خواهان صفای ذاتی ام باش در این آشفته بازار محبت، تو تنها شاهد ارزانی هم باش اگه یک روز فکر کردی نبودن یه کسی بهتر از بودنشه چشمات رو ببند و...