-
دوستت دارم
یکشنبه 16 خرداد 1389 13:54
مدت ها بود که می خواستم رازی را که در سینه دارم به تو بگویم. اما نتوانستم. دوست داشتم هنگامی که از کنارم می گذری این راز را در چشمان عاشقم بخوانی. ولی تو با بی اعتنایی می گذشتی تا اینکه امروز قلم را برداشتم تا از بی مهریت بنویسم. ولی وقتی قلم را از روی کاغذ برداشتم دیدم نوشته ام: " با تمام وجود دوستت دارم "...
-
مرگ آرزوها
پنجشنبه 13 خرداد 1389 23:26
امشب به سوگ آرزوهایم نشسته ام و در غم نبودنت اشک فراق می ریزم... امشب شمع حسرت آرزوهای بر باد رفته ام ذره ذره آب میشود... امشب برای مرگ آرزوهایم لباس سیاه پوشیده ام... کاش امشب کسی برای عرض تسلیت به خانه دلم می آمد... کاش امشب تو بودی و دلداری ام میدادی و دفتر کال آرزوهایم را ورق میزدی... اما... اما افسوس که تو نیستی...
-
مادر
یکشنبه 9 خرداد 1389 17:35
گرچه پدر تاج سر است، سلطان قلبها مادر است. آنالار بایرامیدی آنالار بایرامیدی، چوخلی مبارکدی بوگون نئجه شعریمده یازیم، وصفیده چوخ تکدی بوگون گؤزومون نوری آنا، هر دامارا قاندی آنا اوشاغین اولکه سینه، رایحه جاندی آنا گئجه لر صبحه کیمی، شعله کیمین یاتماز آنا اوشاغین بیر سسینی، دونیالارا ساتماز آنا نه دئییم دریالارین،...
-
خیلی سخته
چهارشنبه 5 خرداد 1389 22:33
مثل آیینه شکستم تو ندیدی، صدای شکستنم رو نشنیدی یادته بهت می گفتم نمی مونی، دیدی آخرش به حرف من رسیدی پیچکهای باغچه مون خشک شد و پژمرد، خاطرات ما رو توی قصه ها برد دلی که حتی به حرفهای تو خوش بود، دیدی آخرش چه جور تو دست تو مُرد. خیلی سخته که بغض داشته باشی اما نخوای کسی بفهمه... خیلی سخته که موقع گریه کردن بری زیر...
-
منتظر
یکشنبه 2 خرداد 1389 14:10
حجم دلواپسی هایم را درون صندوقچه ی قلب بی قرارم پنهان میکنم تا سهمم از لحظه ها شوری اشک نباشد. گاه شک میکنم که نبودنت امتحان کدام اشتباه من است؟ خسته از حرفهای نگفته و نگاه های نخوانده ام. چرا اینچنین سرگردان میان واژه ها می گردم؟ کی هنوزت را به اثبات می رسانی؟ سرگردانم مگذار، منتظرم. کاش می دانستی در امتداد حادثه چه...
-
من بی تو
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1389 17:58
درمانده از این دنیا من بی تو و تو تنها تو گم شده ی صحرا من تشنه ی گشتن ها من خسته ی رفتن ها تو قفل همه درها من ریشه ی این خاکم تا لحظه ی چیدن ها بوئیدن و بگذشتن از باغ اقاقی ها از اشک گل لاله پیوستن دریاها من لحظه ی دیدارم تو وقت گذشتن ها من ناله ی گفتن ها در ساکت چشمانت فریاد شکستن ها من زائر درگاهم تو عضو رسیدن ها.
-
بهار
دوشنبه 20 اردیبهشت 1389 13:36
بهار بهانه است؛ بهانهی نو شدن، شروع دوباره و با خود آشتی کردن. بهار نشانه است؛ نشانهی زندگی کردن، نشانهی جوانه زدن و رشد کردن. بهار خود ما هستیم. فصلی که خداوند در دل هر کسی آفریده است.
-
ما خدا را داریم
شنبه 18 اردیبهشت 1389 19:27
تو که در باور مهتابی عشق رنگ دریا داری فکر امروزت باش به کجا می نگری؟ زندگی ثانیه ای است وسعت ثانیه را می فهمی؟ می شود مثل نسیم بال در بال پرستو بوسه بر قلب شقایق بزنیم هیچکس تنها نیست ما خدا را داریم.
-
خندیدن
دوشنبه 28 دی 1388 13:57
باید خندید، در این جهان پر از درد و رنج و تشویش، جز خنده دوائی نیست، غصه خود درد دیگری است که سر بار دردها میکنیم. هر دفعه که غصه میخوریم مثل این است که به جای باز کردن گرهی، بنشینیم و با رنج فراوان، گره دیگری بر مشکل خود بزنیم. غصه روح و جسم را ناتوان و قوه ی تعقل و تدبیر را پریشان میکند، از غصه روزمان تاریک و دنیا...
-
دلت منتظر بهونه ست
شنبه 26 دی 1388 18:53
سلام دوستای گلم. امیدوارم حال همگیتون خوب باشه و دنیا به کامتان شیرین. این شعرایی که براتون گذاشتم دوستای گلمون زحمت کشیدند و در نظرات نوشته بودند و من هم چون خوشم اومده بود براتون نوشتم تا همه بخونن و لذت ببرن. هر سه تا دوست عزیز که شعرا رو نوشتن اسماشون (چه جالب) آقا محمد هستش و در آخر آدرس وب هر سه دوست گلمون رو...
-
ببار...
چهارشنبه 23 دی 1388 20:40
چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است ؟ چرا لبخندهایت آنقدر بی رنگ است ؟ اما افسوس... هیچ نبود همیشه من بودم و من و تنهایی پر از خاطره. آری با تو هستم... با تویی که از کنارم گذشتی... و حتی یک بار هم نپرسیدی چرا چشم هایت همیشه بارانی است!!! درد عشق گفتمش آغاز درد عشق چیست ؟ گفت آغازش سراسر...
-
عشق
پنجشنبه 17 دی 1388 14:57
سلام دوستای گلم یه شعری رو میخوندم از ستوده زنجانی به نام عشق... خیلی خوشم اومد گفتم بنویسم شما هم بخونید... امیدوارم خوشتون بیاد. سبز(سربلند، بزرگوار، زیبا) باشید. عشق یعنی آشنائی با خدا عشق یعنی از پلیدیها جدا عشق یعنی از بلا سیراب شو همچو برفی قطره قطره آب شو عشق یعنی خون خوری دل خون شوی لیلی نادیده را مجنون شوی...
-
«در مدح حضرت فاطمه زهرا»
یکشنبه 13 دی 1388 11:41
آنکه خاک قدمش بوسه گه دل ها بود دختر پاک نبی فاطمه زهرا بود آنکه شب تا به سحر غرق عبودیت و راز ذکر می گفت به درگاه خدا زهرا بود آنکه جان دو جهان ام ابیهایش خواند اسوه عصمت و مصداق حیا زهرا بود آنکه در سجده گه عشق به محراب نماز نور می ریخت به سیمای سما زهرا بود آنکه در عفت وی آیه تطهیر آمد همره خامس اولاد عبا زهرا بود...
-
و باز، خون خدا بر صحیفه ی خاک
دوشنبه 7 دی 1388 19:56
و باز هم، خون خدا: در همه جای زمین و زمان، در همه ی ذهن و زبان و در همه ی نقطه های جهان و باز محرم، تاریخ خون خدا بر صحیفه ی خاکی نی ها و نینواها خون خدا، در عاشوراست که در رگ های تاریخ جاری می شود و تا ابد از جوشش و جریان نمی افتد. اگر قلب تاریخ، هنوز هم می تپد، به خاطر آن است که این قلب، به خون حسین(ع) زنده است....
-
داستان عاشقی گل شقایق از زبان خودش
جمعه 20 آذر 1388 20:25
سلام به همه ی دوستای گلم. در بخش نظرات دوست خوبم آقای محمد زحمت کشیدند و یک داستان زیبایی را گذاشتند، خیلی داستان زیباییست. من هم نوشتم تا شما نیز این داستان زیبا را بخوانید. آدرس وبلاگ این دوست خوبم رو در آخر این داستان نوشتم. دوست داشتید به وبلاگ ایشون هم یه سری بزنید. سبز باشید. داستان عاشقی گل شقایق از زبان خودش...
-
سبکبال
یکشنبه 15 آذر 1388 18:14
گرچه آسایش ندارم، از کسی خواهش ندارم موج دریای وجودم، یکدم آرامش ندارم سیلم و ویران نسازم، برقم و خرمن نسوزم ماهم و در پشت ابرم، مهرم و تابش ندارم چون زنم چنگی به دل ها، من که با سردی بنالم چون نهم پایی به بزمی، من که آلایش ندارم با من از هستی چه گویی؟ ره در این حکمت نبردم کودکی هستم که شوق مکتب و دانش ندارم با تو ای...
-
مدل لباس مردانه
دوشنبه 9 آذر 1388 22:55
سلام به همه دوستای گل عزیز. درخواست شده که مدل لباس مردانه هم بذارم منم اطاعت امر کردم. امیدوارم خوشتون بیاد. خب برو ادامه مطلب
-
مدل لباس زنانه
چهارشنبه 4 آذر 1388 00:37
سلام دوستای گلم. این سری آپم رو اختصاص دادم به مدل لباس. امیدوارم خوشتون بیاد. سبز باشید. خب بقیه اش هم تو ادامه مطلبه
-
از تو و چشمات
شنبه 30 آبان 1388 18:32
تو که نمیخوای با من بمونی با من بخونی تو که نمیخوای اینجا بمونی اما میتونی این دمِ آخر برای رفتن از پیش چشمات یه کاری کن تا با من نمونه یادِ اون نگات... یادِ اون نگات... دیدارِ آخرِ با من بدی کن دستِ خودم نیست من نمیتونم از تو و چشمات راهِ گذر نیست... دوستت دارم...
-
اگر خاطرمان تنها شد...
چهارشنبه 13 آبان 1388 00:02
گاهی وقتا تنهایی خیلی به آدم فشار میاره... آدم، دلتنگ و دلگیر میشه... خسته و افسرده میشه... دلش میخواد به هر آویزی چنگ بزنه تا خودش رو از درد تنهایی نجات بده! هر کسی سر راهش سبز میشه، فکر میکنه همونیه که اومده تا غار تنهاییهاش رو فتح کنه و اونو به اوج خوشبختی برسونه... توی اون شرایط، آدم دیو رو هم فرشته میبینه......
-
عشق
دوشنبه 11 آبان 1388 22:59
-
شب
یکشنبه 10 آبان 1388 00:00
سلام به همهی شما سروران و بزرگواران گرامی. متنی که در پایین میخوانید از آقای محمد هست که در نظرات نوشته بود. منم خوندم و خوشم اومد اینجا نوشتم تا شما هم بخونید. وب سایت این بزرگوار را در آخر نوشتم اگر دوست داشتید به وب دوست عزیزمون هم یه سری بزنید. با تشکر. سبز باشید. شب خاموش است نزدیک بستر من شمعی با شعله غم انگیز...
-
گم شده ام
چهارشنبه 6 آبان 1388 20:39
سلام به همهی شما سروران و بزرگواران گرامی. متنی که در پایین میخوانید اثر آقای محمد رضا هست که در نظرات نوشته بود. منم خوندم و خوشم اومد اینجا گذاشتم تا شما هم بخونید. وب سایت این بزرگوار را در آخر نوشتم اگر دوست داشتید سری هم به دوست عزیزمون بزنید. با تشکر. سبز باشید. و باز در مسیر جاده ی تردید قدم می زنم به هیچ چیز...
-
و اما عشق...
سهشنبه 5 آبان 1388 20:51
عشق زندگی است. عشق هرگز خطا نمیکند، و زندگی تا زمانی که عشق هست به خطا نمیرود. در بیان تمامی مخلوقات، عشق همچون عطیهی برتر حاضر است و هنگامی که هر چیز دیگری به پایان میرسد، عشق میماند عشق اینجاست. در اکنون ما حاضر است، در همین لحظه. کسی که عشق میورزد رستگار است. او که نه عشق میورزد و نه معشوق است، محکوم است. و کسی...
-
بی تو بودن کار من نیست
دوشنبه 4 آبان 1388 14:59
-
تو تموم دنیای منی
یکشنبه 3 آبان 1388 13:54
بغض نکن بهار من بغض تو آبم می کنه گول اشکای چشات خورد و خرابم می کنه بغض نکن که قلب من تو سینه پرپر می زنه آخه اون چشمای تو تموم دنیای منه تو چشات که اشک میاد یه جورایی دیوونه می شم صد هزار آبادی هم باشه یک ویروونه می شم دست تو, تو دستمه دیگه مهم نیست چی کمه بغض نکن که بغض تو آتیش به جونم می زنه وقتی اشک تو چشماته...
-
زندگی را میتوان...
پنجشنبه 30 مهر 1388 23:54
زندگی را میتوان حس کرد با لمس یک گلبرگ یا بارش باران، به روی یک کویر خشک و بی وسعت زندگی را میتوان با دیگران حس کرد زندگی را میتوان دید در روز و شب کوتاه در چشم انتظاریها در حسرت، درد و آه زندگی در فکر ما، در روح ما جاریست زندگی را میتوان فهمید زندگی کلمه، جمله، یک حرف است احساس است! زندگی را میتوان در وسعت...
-
بدجور عاشق توام
جمعه 24 مهر 1388 22:16
دلتنگم برای تو، زندگی ام فدای تو، این قلبم هدیه ای ناقابل، تقدیم به تو.... نفس کشیدنم مدیون توام، من گرفتار توام، به خدا تا آخرین نفس وفادار توام! سالهاست در انتظار آمدن توام، تو را که دیدم قلبم لرزید، بدجور عاشق توام! باورم کن، زندگی ام بسته به وجود تو هست، تپشهای قلبم همصدا با تپشهای قلب تو است... هر کس از من بپرسد...
-
زندگی
چهارشنبه 15 مهر 1388 21:25
زندگی یعنی شکغتن به حقیقت، نه نگفتن زندگی یعنی رسیدن توی راه هرگز نخفتن زندگی یعنی پریدن یه بغل ستاره چیدن زندگی یعنی دویدن خطر و به جون خریدن زندگی یعنی صداقت یه مسیر بی ندامت زندگی یعنی اجابت خواستههاتو بی شکایت.
-
باران نگاه
دوشنبه 13 مهر 1388 19:14